به گزارش وسائل؛ هفتمین جلسه درس خارج فقه تربیت آیت الله اعرافی برگزار گردید و به اثرات متفاوت اقدام تربیتی در جامعه پرداخت.
استاد سطوح عالی حوزه در بیان مساله گفت: در تربیتهای فرد و انفرادی، باید احتمال تأثیر برای مخاطب داده شود و این اطمینان وجود داشته باشد که تأثیر معکوس نمیگذارد. اقدام تبلیغی و تربیتی در سطح وسیع اجتماعی و در ابعاد کلان با مساله فردی متفاوت است و شرط این است که فیالجمله این اقدام اثرگذار باشد، اثر مقابل در اینجا ملحوظ نیست، برای اینکه در هدایت کل بشریت، اگر ملاحظه ریزش بشود، اصلاً نباید انجام بشود و این خلاف فلسفه خلقت است.
مدیر حوزه های علمیه سراسر کشور در ادامه ابراز داشت: کسانی که قیام به تکالیف میکنند، متفاوت هستند و در سطوح هدایتگری کلان و رهبری و رسالت و امامت و امثالهم، باید حتماً طرح مسئله بشود، ولو اینکه در خیلیها اثر معکوس بگذارد ولی به طور کلی احتمال تأثیر و عدم تأثیر معکوس کفایت می کند.
خلاصه درس گذشته
اگر در یک برنامه تربیتی و یا امر به معروف و نهی از منکر، همزمان هر دو واقعه رخ میدهد، اینکه برای بعضی تأثیرگذار است و برای بعضی دیگر اثر معکوس دارد، مشمول قانون تزاحم است و باید اهم و مهم را انجام دهد. برخی از پیامرسانیهای دینی نتایج معکوسی دارد، اما در عین حال کنار گذاشته نمیشوند، زیرا برای عدهای اثر میگذارد و برای عدهای دیگر اتمامحجت است که شبیه تزاحم است و این بحث با نظام امتحان ربط دارد؛ یعنی خداوند نعمتهای تکوینی به ما داده است و این نعمتها میتواند در مسیر درست قرار بگیرد و هم میتواند در مسیر انحراف و ضلالت قرار بگیرد و همچنین نعمتهای تشریعی یعنی پیامبران و قرآن برای بعضی هدایت و نور است و برای بعضی ضلالت است. در قانون تزاحم برای اینکه امتحان در عالم محقق بشود، قانون امتحان ترجیح دارد و بهعبارتدیگر، بُعد هدایتی بر ضلالت ترجیح دارد و این توجیهی بر مطلب است.
تقریر کامل درس
احتمال تأثیر و عدم تأثیر معکوس در اقدامات تربیتی
دو مقام بحث شد:
1ـ مقام اول این بود که اقداماتی از قبیل امر به معروف و نهی از منکر و سایر اقدامات تربیتی و تعلیمی، مشروط به احتمال تأثیر عقلائیه است، درصورتیکه اطمینان یا یقین دارد که تأثیر ندارد، وظیفهای ندارد.
2ـ مقام دوم این بود که اقدامات تربیتی، مشروط به این است که تأثیر معکوس و سلبی در مخاطب نگذارد، چنانچه تأثیر معکوس و سلبی بگذارد، بعضی اوقات حتی امربهمعروف و نهی از منکر حرام است.
در مقام اول وقتی احتمال تأثیر نبود، وجوب یا استحباب عمل تربیتی، زایل میشود و بقیه حالت اباحه پیدا میکرد، اما در مقام دوم، نهتنها وجوب و تکلیف زایل میشد و از بین میرفت، بلکه حرمت جایگزین میشد، حداقل در بعضی از مواردش، حرمت عارض میشود.
اثرات مختلف در اقدامات تربیتی
در ذیل مقام دوم، بحث تزاحم هم مطرح شد که گاهی یک اقدام تربیتی برای بعضی جواب مثبت و بعضی دیگر جواب منفی میدهد، بهعبارتدیگر، اقدامات تربیتی در رابطه با دیگران انجام میگیرد، سه نوع اثر میتواند بر آن مترتب باشد:
1ـ اثر ایجابی مثبت
2ـ عدم اثر مثبت یا منفی
3ـ بازخورد منفی و نتیجه معکوس
بعضی اوقات ممکن است اقدام تربیتی حکم حرمت نیز پیدا کند. اینکه در مقام اول بیان شد که باید احتمال تأثیر داده شود و اگر اطمینان به عدم تأثیر وجود دارد، تکلیفی نیست، این مطلب با یک مسئلهای که بهعنوان اتمام حجت و قطع عذر و امثالهم گفته میشود و انواع شواهد هم برایش وجود دارد، یک نوع توهم ناسازگاری و تعارض میان بحثهای شما و آن مسئله است، یعنی جایی که کاری از ناحیه پیامبر و اولیاء الهی انجام میشود که نتیجه عکس میدهد، اما درعینحال انجام میپذیرد، «وَلَا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَارًا»،[1]
حضرت نوح سالها تبلیغ کرد و فرمودند: «فَلَمْ یَزِدْهُمْ دُعَائِی إِلَّا فِرَارًا»،[2] یعنی هر چه تبلیغ کردم، آن مردم بیشتر گریزان شدند و نتیجه عکس داد.
امام حسین علیهالسلام در روز عاشورا اتمام حجت و قطع عذر کردند، در حالیکه معلوم بود که اثری برای آنها ندارد، گاهی همان مطلب امام، موجب قساوت بیشتر آنها میشد.
پس اقدامات امر و نهی و هدایت و تبلیغ و امثالهم انجام میپذیرد، در یک شعاعی آثار معکوسی میگذارد و انسانهایی را به آن سمت باطل میبرد.
تفاوت افراد و موقعیتهای اجتماعی در اقدامات تربیتی
در اینجا گرچه جای مداقهها و بحثهای بیشتری هست، اما مقایسه این بحث با بحثهای قبلی، چند نکته کلیدی دارد که باید توجه بشود:
1 – نکته اول این است که تفاوتی میان موقعیتهای فردی و اجتماعی کلان، باید قائل شد، یکزمان است که فردی تبلیغ یا دعوت یا ارشاد موردی و فردی میکند و گاهی هم تبلیغ و تربیت یک مقوله اجتماعی کلان است، باید میان این دو تفکیک قائل شد.
در تربیتهای فرد و انفرادی، باید احتمال تأثیر برای مخاطب داده شود، همچنین باید این اطمینان وجود داشته باشد که تأثیر معکوس نمیگذارد.
اما اقدام تبلیغی و تربیتی در سطح وسیع اجتماعی و در ابعاد کلان با بحث قبلی متفاوت است، در اینجا چیزی که شرط است این است که فیالجمله این اقدام اثرگذار باشد، اثر مقابل در اینجا ملحوظ نیست، برای اینکه در هدایت کل بشریت، اگر ملاحظه ریزش بشود، اصلاً نباید انجام بشود و این خلاف فلسفه خلقت است.
2 – از یک منظر دیگر قائل به تفاوت بشویم و بین آنچه گذشته را با بحثهای جدید تمایز ایجاد کنیم، از منظر افرادی که میخواهند قیام به این وظایف بکنند، در اینجا افراد برجسته و ممتاز، یعنی انبیاء، اولیاء، عالمان بزرگ هستند و گروه دیگر مکلفان عادی هستند.
در محدوده اول که رسالتی پایهریزی میشود، خط اساسی را رهبر الهی میخواهد پایهریزی کند، این در قواعد قبلی گنجانده نمیشود که گفته شود باید احتمال تأثیر داده بشود و تأثیر معکوس نداشته باشد، بلکه تأثیر فی جمله احتمالی کفایت میکند که اصل دین طرح بشود.
کسانی که قیام به تکالیف میکنند، متفاوت هستند، در سطوح هدایتگری کلان و رهبری و رسالت و امامت و امثالهم، باید حتماً طرح مسئله بشود، ولو اینکه در خیلیها اثر معکوس بگذارد.
3 – اینکه تفاوت قائل بشویم میان مراحل آگاهی بخشی اولی و تعلیم و اعلام و آشنایی با معارف، با مراحل بعدی که امرو نهی و وعظ و امثالهم است، یعنی در مراحل تکمیلی، مباحث قبلی بر آن حاکم است، یعنی اقداماتی که انجام میدهد، باید احتمال اثر و عدم تأثیر معکوس را بدهد، اما در مرحله اولیه که فرد مخاطب درک از این مسائل داشته باشد، اینکه به طور مثال دین را بشناسد، مباحث قبلی جاری نیست، بلکه باید حتماً بر جامعه عرضه بشود، ابلاغ و تبلیغ برای آشنایی دین، همان اتمامحجت است، این آشنایی در جایی است که مخاطب این مطلب و موضوع را نمیداند و باید آگاه بشود و در جهل نماند.
«رُّسُلًا مُّبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَکَانَ اللَّهُ عَزِیزًا حَکِیمًا»،[3] بعد از آگاهی و مرحله بعد، مباحث قبل جاری میشود و باید احتمال تأثیر و عدم تأثیر معکوس لحاظ شود.
4 – تفاوت قائل شویم میان شرایطی که آن مخاطب و طرف تبلیغ و هدایت دارد، گاهی شرایطی است که این فرد در معرض هلاکت قطعی است، گاهی هم یک اقدامی را انجام میدهد که در آن حد نیست و بعد توبه میکند.
مباحثی که گفته شد، برای مبحث دوم است، اینکه افراد به صورت طبیعی زندگی میکنند و گاهی خطایی میکنند و بعد توبه میکنند، اما اتمامحجت برای جایی است که افراد روبروی یکدیگر قرار گرفتند و آماده جنگ با یکدیگر شدند، موقعیتهای خطیر مباحث قبلی، احتمال تأثیر و امثالهم اجرا نمیشود، بلکه مسئله اتمامحجت و قطع عذر و امثالهم هست.
5 – نوع محتواها و موضوعات فرق میکند، در موضوعات اساسی و بنیادی که اعتقاد به خدا و قیامت و مسائل کلیدی است، جای اتمام حجت و قطع عذر و امثالهم است، اما در بعضی مسائل عادی و متعارف، باید احتمال تأثیر و عدم تأثیر معکوس لحاظ بشود.
در تحلیل اخبار و آیات مربوط به اتمامحجت و قطع عذر، با آنچه احتمال تأثیر و عدم تأثیر معکوس بیان شد، میتوان گفت که تفاوت دارد، در حقیقت هر یک از اینها با فرمول اصولیاش اینگونه است که چیزی که قبلاً بیان شد، قاعده کلی است، اینکه عقل میگوید: اقدامی که برای ارشاد و تعلیم و هدایت و امثالهم انجام میشود، مشروط به دو چیز است:
1ـ احتمال تأثیر
2ـ عدم تأثیر معکوس
آیات و روایاتی که برای اتمامحجت و قطع عذر آمده، درواقع یک نوعی مقید آن است، در یک محدودهای میگوید که ملاحظه مباحث احتمال تأثیر نمیشود، حتی اعمال قاعده تزاحم هم نمیشود.
پنج مورد مذکور، مانعة الجمع نیستند، نکته سوم که در مقام تبلیغ و ابلاغ است، نکتهای محوری است و با بقیه هم قابلجمع است، در مقامی که دیگران بفهمند و در جهل و غفلت نباشند، بایستی بیان بشود، ولو اینکه هیچ اثری در بعضی نگذارد، یا در بعضی تأثیر معکوس بگذارد.
در وسائل ذکر شده که فردی میخواهد، کسی را دعوت به امامت بکند، امام علیهالسلام میفرمایند اگر راه پیشرفت دارد، بیان کند و دعوت کن، اما اگر اثرگذار نیست، بیان نکن و دعوت نکن، اما اصل دین، ولو احتمال تأثیر داده نمیشود و حتی اثر معکوس میگذارد، باید عرضه بشود./926/ص
[1]- سوره مبارکه اسراء، آیه 82
[2]- سوره مبارکه نوح، آیه 6
[3]- سوره مبارکه نساء، آیه 165